نویسنده: سید اصغر محمودآبادی**




 

مقدمه

موضوع این مقاله مقایسه ی دو جامعه ی ایرانی و عرب مقارن ظهور اسلام ( حدود سالهای 600-640 میلادی) و اواخر عصر جاهلیت در عربستان می باشد. بعثت پیامبراسلام (ص)، مبارزات اعتقادی ایشان در برابر عوامل و عناصر جاهلی و مشرک، هجرت به یثرب و ادامه ی این مبارزه در ابعاد نظامی- دفاعی و آنگاه نظامی- جهادی و پیروزی اسلام در شبه جزیره ی عربستان و سپس موضوع جانشینی آن حضرت که علی رغم مسأله ی « سقیفه ی بنی ساعده» ادامه ی فتوحات با مساعی خلیفه ی اول میسر می گردد. مجاهدان اسلام از مرزهای عربستان خارج شده و جبهه های شمال و شرق را می گشایند و اوج این فتوحات در زمان خلیفه ی دوم عمربن خطاب (23-13هـ) می باشد که سرانجام به فتح سوریه، فلسطین و مصر می انجامد و همزمان با آن سقوط شاهنشاهی ساسانی و اندک زمانی بعد قتل یزدگرد سوم را برای مسلمین به ارمغان می آورد.
در ایران، دولت شاهنشاهی، دشواریهای عمده ای را هم در برابر دشمنان خارجی و هم در درون مرزهای خود دارد. علی رغم پیروزیهای درخشان سرداران خسروپرویز ( 590-628میلادی) بر دولت روم شرقی، وضع کشور چه در ابعاد اقتصادی و فرهنگی و چه سیاسی و نظامی دچار پریشانی گردیده و دوره ی چهار ساله ی بحرانی ( 632-628م) نقطه ی کور رژیم ساسانی به شمار می آید. این درست مقارن زمانی است که پیامبر اسلام (ص) شهر استراتژیک مکه را در 627 میلادی ( رمضان هشتم هجری) فتح می نماید و مقدمه ی اتحاد قبایل عربستان زیر لوای توحید پدیدار می شود.
مقاله سعی دارد این دو جامعه را که یکی در حال تکوین سیاسی و ایدئولوژیک و دیگری در همین شرایط دچار انحطاطی پریشان گونه است مقایسه کند و نتیجه گیری آن را نه فقط در قادسیه (15-16هجری) بلکه در ادامه ی فتوحات و تکمیل آن در ایران و آسیای میانه بررسی نماید و حاصل آن را که حکومت اسلامی در ایران بود برای قرنهای بعد مورد تأیید قرار دهد. امید است که از این راه بتوان به میدان اندیشه ها وسعت بخشید.
این مقاله به دو بخش تقسیم می شود که به علت حجم زیاد و محدودیت جا و برخلاف میل باطنی ناچاریم این دو بخش را به طور مجزا و در دو شماره ی پی در پی تقدیم محضر شما بزرگواران کنیم باشد که مقبول افتد.

بخش اول: عربستان و جاهلیت، مقارن ظهور اسلام

مورخین و محققین تاریخ اسلام در مورد جاهلیت اعراب مقارن ظهور اسلام عقاید متفاوتی ابراز می نمایند. این تفاوت عقاید، وضعیت استوار فرهنگ جهل را در اندیشه ی عرب دچار ناهماهنگی می نماید.
عمربن کلثوم ( یکی از شعرای معلقات سبع) در شعری جاهلیت را چنین به تصویر می کشد:
الا لا یَجْهَلن احدُ علینا
فنَجهل فوقَ جهِل الجاهلینا*
در مورد جهلی که در این شعر به کار رفته است دو نظریه از مورخین ارائه شده است. اول آنکه جهل در این شعر به معنی السّفه می باشد. یعنی شکستن قدر و منزلت انسان، حماقت و نادانی، زناکاری، پلیدی و فحشا و در این معنی جهل را به منزله ی ذاتی عرب انگاشته اند.
دوم آنکه جهل در این شعر عدم العلم می باشد و چون عرب کتاب نداشته و از وجود انبیا بی اطلاع بوده لذا طبق این معنی، جهل نقص عرب می باشد و عرب به دلایلی که گذشت جاهل مانده بود (1).
«الوسی» و « احمدامین مصری» در کتابهایشان نسبت به وضعیت عرب جاهلی به صورت غیرمنصفانه ای حمله نموده و چنان نشان داده اند که عرب در عصر جاهلیت هیچ منزلتی نداشته است (2). در مقابل این نظریه کسانی هم هستند که عرب را صاحب کمالات و فضل بالا و والا می دانند و در آثار خود سعی کرده اند عرب را از جاهلیت تطهیر نمایند و آن را در ردیف ملل متمدن و پیشرفته ی آن روزگاران قلمداد نمایند.
اما از دید محققان هیچ یک از دو دیدگاه افراطی و تفریطی درست نیست، چون اگر عرب هیچ از خود نداشت نمی توانست پذیرای وحی باشد و یا مدنیتی برپا کند که در کمتر از نیم قرن تمدنهای بزرگ را به خضوع وادارد و از سوی دیگر هم، چنان نبود که عرب از اخلاق جاهلی به دور مانده باشد و از آداب و سنن جاهلی و خرافات و پستی ها و عقب ماندگیها در امان و بری باشد. لذا باید مسأله را به صورت علمی بررسی نمود و دسته بندی کرد و هر کدام را در جای خود قرار داد.
شجاعت، مناعت طبع، مهمان نوازی، بخل نورزیدن، برخورداری از حافظه ی خوب، جزء فضایل عرب محسوب می شد و از طرف دیگر غارتگری، خونریزی، وحشیگری، دزدی، فساد و تبهکاری جزء نقاط ضعف عرب به شمار می آمد.
در جامعه عرب، حق در محدوده ی ساختار قبیله و تحت حمایت سه امر حسّب، نَسَب، عَصَب شکل می گرفت و منطق جاهلی، الحق لِمَن غلَب بود که سرلوحه ی آنان در مسائل زندگیشان به شمار می آمد. بسیاری اعتقاد دارند شرک و بت پرستی که مقارن ظهور اسلام در عربستان و به ویژه در مکه رواج یافت ناشی از ضعف اندیشه و بی اطلاعی از ارزشهای الهی پدید آمده بود، در حالی که در جزیرة العرب از زمانی که دین حنیف ( دین حضرت ابراهیم(ع)) دچار آسیب زمان شد (3) زمینه هایی فراهم گردید که مردم خودشان، چیزهایی به این دین اضافه کرده و تحریف و تغییری در آن ایجاد نمایند که منشأ شرک گردید. اما مطالعه در چگونگی بتها (الهه) و دقت در ریشه ی نامهای آنها می رساند که این «الهه»ها، قهرمانهای افسانه ای و یا ارباب انواع ملل دیگر نیز بوده اند (4). چنانکه رومیان از یونانیان و ایرانیان از بابلیان و اقوام دیگر از یکدیگر اقتباس کردند و سربازان و کاروانیان و سوداگران و مبلغین مذهبی، این تفکر را از نقطه ای به نقطه دیگر به ارمغان بردند. در عربستان هم که از مسیر این گونه آفات فکری در امان نبود تعدد الهه به وجود آمد و قبایل، اشیای گوناگونی از ستارگان و ماه و آفتاب تا سنگ و چوب و خاک و خرما را می پرستیدند (5). البته مرکز این بت پرستی شهر مکه در کناره ی دریای سرخ بود که دیرزمانی آیین حنیف در آن استقرار یافته بود.

قانونمندی در مکه

شهرِ همواره مقدس مکه (6) در بخش غربی عربستان و در سرزمین حجاز که به طور طبیعی سرزمین آباد و ثروتمند شامات را به بخش بازرگانی و استراتژیک یمن در جنوب غربی شبه جزیره متصل می سازد قرار دارد و در همه ی ادوار، هم به لحاظ بازرگانی و به اعتبار جغرافیایی و ارتباطی و هم از نظر اعتقادی دارای اهمیتی فراوان بوده است. اهمیت این شهر در ادوار گذشته - قبل از حضور حضرت ابراهیم- چندان روشن نیست، اما پس از حضور دین حنیف در این شهر، پیدایی و یا بازسازی خانه ی خدا به دست حضرت ابراهیم (ع) به عنوان یک شهر مقدس و محبوب مورد توجه اعراب شهرنشین و آنگاه قبایل بدوی قرار گرفت، ولی به زودی آداب دین حنیف فراموش شد و در سیمای تازه ای که بت پرستی و شرک به مکه داد بقایای آثار توحیدی به شکلی کمرنگ اما پایدار در قالب اندیشه ی یکتاپرستی، یا آداب دینی حنیف تا روزگار پیامبراسلام (ص) باقی ماند.
قبایل متعددی که تحت عناوین جُرهمی- عَمالقه- خُزاعه بر مکه حکم راندند، به طور عمده از جنوب عربستان نشأت گرفته و حکومتی موروثی را بر شهر مکه در زمانی طولانی تحکیم نمودند (7). این قبایل، قدرت تجاری و دینی مکه را در بخش غربی عربستان- به استثنای یمن و شامات- گسترش دادند اما هرگز نتوانستند حدود و قدرت اقتصادی تعیین کننده ی مکه را به خارج از مرزهای عربستان هدایت نمایند. وظیفه ی بزرگ حاکمیت مکه بر جاده های ارزشمند تجاری، از مدیترانه تا یمن، به عهده ی مجموعه قبایلی که پایگاهی شمالی داشتند- معروف به قریش- نهاده می شود. قُصَی بن کلاب- نیای بزرگ پیامبر (ص)- قدرت خزاعَه ی جنوبی را به شکل قطعی از آنها گرفته، مکه را در دو روند جدید سازماندهی می نماید: اول آنکه قوانین جدیدی در این شهر پدید می آورد و قبایل متعدد قریش را با وظایفی مشخص و معین و به شکل موروثی در پدیده ی تازه ای به نام «دارالندوه» سازمان می دهد (8). و آنگاه سفرهای تجاری سودآوری به شمال و جنوب به صورت انحصاری برای قریش ترتیب می دهد و در نتیجه مکه با پیوندهای ناگسستنی قبایل متعدد قریش و حلف های مطمئن چون حلف ایلاف، حلف المطیبین به صورت شهری آرمانی در اندیشه ی اعراب جلوه گر می شود که از سویی منافع گسترده ی تجاری را در اختیار می گیرد و از سویی با جاذبه ی مدیریتی منظم، این شهر را در اختیار زائران، شاعران، پیشه وران، سوداگران و کارگران قرار می دهد و از طرف دیگر پایگاه مقدس اعتقادی آن، همه ی قبایل را به صورت بسیار ماهرانه ای مجذوب اراده و اندیشه ی مکه می نماید.

قریش و مدیریت مکه

بی شک، مدیریتی که قریش بر مکه اعمال می نمود از یک سو به شکلی هوشمندانه به تقسیم وظایف اجرایی مسؤولیتهای مختلف بین قبایل قریش پرداخته (9) و از این جهت قدرت را در مکه به صورت یک نظام شورایی و در عین حال متمرکز گسترش می دهد و از طرفی این حاکمیت شورایی را بر کل جامعه ی مکه که از افراد و قبایل غیر قریشی تشکیل یافته بود به صورت یک حکومت مطلقه و تئوکراتیک تحمیل می نماید. این چنین حکومتی که در رأس آن قدرت به شکلی سازمان یافته و موروثی پیوند گرفته، هرگونه تشتت سیاسی را غیرممکن می ساخت با ساختاری ماهرانه پدید آمده بود و مبنای پیدایش آن نیز معلوم نیست. خاورشناس بلژیکی لامنس(lamens) بر این باور است که « عربها به روزگار جاهلی جمهوری پیشرفته ای به سان جمهوری ونیز داشتند». و یکی از دلایل او همین دارالندوه است که چیزی مانند انجمن شهر بود و نشست های آن به ریاست یکی از بزرگان تشکیل می شد و به همه ی مسائل اجتماعی رسیدگی می کرد و رأی آن به کار بسته می شد. ولی ضمانت اجرایی آن مربوط به میزان قدرت و نفوذ رأی دهندگان بود (10). قبایل قریش در محله های خویش آزادی و استقلال داشتند. شهر نه پلیس داشت و نه حکومت، اما سوگند و پیمان ( حلف) که خاندان ها را با هم متحد می کرد، می توانست اجرای عدالت را تأمین کند و کسانی را که از مصلحت عام پیروی نکنند به انزوا و عزلت وادارد. کارهای عام، در مجلس که نزدیک کعبه بود و ملأ و نادی قوم خوانده می شد، موضوع بحث می گشت. در این مجلس که حکومت واقعی این جمهوری تجاری (11) را در دست داشت، رؤسا و شیوخ خاندان های متنفذ اعتبار و حیثیت بیشتری داشتند. البته قدرت بیان و فصاحت کلام نیز در این سنای قریش تأثیر داشت.
برای آگاهی از تفکر غیردینی و مادی مردمی که در یک چنین فضایی زندگی می کردند به شعر عرب رجوع می نماییم. قصایدی که به عنوان معلقات مشهور است روشنگر این دعوی است. در تمام این گونه اشعار که غالباً مشحون از عشق و شراب و شکار و جنگ است، آنچه بیشتر به چشم می خورد فقدان احساسات مذهبی است. حتی سایه ی مرگ که شاعر جاهلی را در بیابان بی فریاد دنبال می کند روح او را به آرامش و سکون دینی نمی خواند، بلکه او را به شور و آشوب زندگی دعوت می کند و همین نکته بود که دعوت پیامبر (ص) و قبول پیام او را تا آن حد برای عرب جاهلی دشوار می ساخت (12).

دعوت پیامبراسلام (ص) در مکه

پیامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد (ص) بی شک در خاندانی شریف، اصیل ولی بسیار تنگدست به دنیا آمد. پدرش عبدالله کمی قبل از ولادتش، در هنگام بازگشت از سفری تجاری در نزدیکی یثرب وفات یافت و مادر او آمنه الزُهریه- که از طایفه ی زهریه بود- هنگامی که شش سال داشت نیز درگذشت. کودک یتیم ابتدا تحت سرپرستی پدربزرگش، عبدالمطلب و سپس عمویش ابوطالب بزرگ شد. تنها اطلاع قابل اعتمادی که راجع به جوانی وی در دست داریم آیات ذیل از سوره ی مبارکه ی نود و سوم قرآن کریم یعنی سوره ی الضحی می باشد:« الم یجدک یتیما فاوی* و وجدک ضالاً فهدی* و وجدک عائلاً فاغنی* فاما الیتیم فلا تقهر و اما السائل فلا تنهر* و اما بنعمه ربک فحدّث» (13)
یتیمی، بی کسی و فقر تأثیر عمده ای در نوع تفکر پیامبر (ص) در دوران کودکیش نسبت به جامعه ی اشرافی و فاسد و بی رحم مکه نهاد. تأثیری که بعدها آیات الهی نیز آن را به شیوه ی بسیار زیبا و سرشار از فصاحت و بلاغت تأیید نمود.
مقابله ی پیامبر با اشرافیت مشرک، فاسد و خودکامه ی مکه، بعدها تأثیر عمیق خویش را در مبارزات اولیه ی پیروانش، علیه دولت اریستوکرات ساسانی باقی نهاد و این دولت را که پایگاه استواری نیز در میان مردم ایران نداشت در زمانی کوتاه به سقوط و نابودی کشاند.
ستم قریش بر مردمان، وضع رقت بار بردگان و روزمزدان، تفاوتهای آشکار ثروت و فقر و فاصله های شدید طبقاتی، فساد و بی رحمی و انحطاط اقتصادی (ربا)، وضع اجتماعی شهر را به صورتی درآورده بود که برای انفجار آمادگی داشت. فکر راحت طلبی و مال اندوزی بر تیره ی اشراف غالب شده و فطرت انسانی مغلوب هوای شیطانی گشته بود و از سویی دیگر مردم ستمدیده و محروم از حقوق اجتماعی، در انتظار بودند که « دستی از غیب برون آید و کاری بکند» (14).
مکه اشرافی در برابر ندای توحیدی پیامبر (ص) نخست پاسخی نداد و آنگاه که مسأله سخت شد و بسیاری از بی چیزان و بردگان و افرادی که به هیچ قبیله ای وابسته نبودند به ایشان گرویدند و زمانی که فریاد پیامبر (ص) در کوهستانهای مکه علیه شرک و بت پرستی و دعوت مردمان به توحید و یکتاپرستی طنین انداز شد، قریش درصدد برآمد پاسخی مناسب به او و پیروانش بدهد. اما تطمیع، تهدید، ایذا، تبعید و اقدام به ترور هیچ کدام عزم راسخ و سرشار از ایمان او و مسلمین اولیه را متزلزل نساخت و سرانجام با پیمان قریش در اقدام به قتل او، پیامبراسلام (ص) ناچار به ترک شهر مکه گردید. در لحظه ی هجرت، رشد اسلام در مکه ی منجمد و مسدود به پایان آمده بود؛ خویشاوندان بی رحم پیامبر (ص) که منافع خویش را در مکه و تحت تأثیر افکار توحیدی اسلام در خطر می دیدند درصدد قتل ایشان برآمدند و خداوند پیامبر خویش را به هجرت به شهر یثرت در شمال مکه راهنمایی نمود. پیامبراسلام (ص) پس از خروج از مکه و نه روز راهپیمانی در روز دوازدهم ربیع الاول سال سیزدهم بعثت برابر با بیست و چهارم سپتامبر 623 میلادی به شهر یثرب رسید (15). شهر یثرب در لحظه ی ورود پیامبر (ص) مدینة النبی خوانده شد و این شهر که از مدتی قبل انتظار ورود پیامبر (ص) را می کشید صمیمانه مقدم او و یارانش را گرامی داشت و وفادارانه تا پایان راه همراه و همدل ایشان بود.
در واقع، دو شهر مکه و مدینه که هر دو در ضلع غربی عربستان و در حجاز قرار داشتند هیچ گونه تشابهی با یکدیگر نداشتند ولی دارای تفاوتهای بسیار آشکاری با یکدیگر بودند. در شهر مکه اقلیت محدود ولی متحد «قریش» بر مقدرات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی آن حاکمیت داشت در حالی که شهر مدینه از قبایل متعددی تشکیل می شد که نه فقط متحد نبودند بلکه پیوسته بین آنان به خصوص دو قبیله ی اوس و خزرج جنگ و نزاع بود و به علاوه چند قبیله ی یهودی نیز در اطراف مدینه به کار کشت و زرع و تجارت اشتغال داشتند که موقعیت یکپارچگی سیاسی مدینه را متزلزل می ساختند. شهر مکه به هیچ اندیشه ی غیر بت پرستانه ای اجازه فعالیت نمی داد و حاکمیت جبار و خودپرست خویشتن را بر آن تحمیل می کرد، در صورتی که شهر مدینه به اندیشه های مختلف میدان عمل می داد و پیروان ادیان متفاوتی نظیر یهودان، مجوسان، ترسایان و حتی مانویان در آن حضور داشتند و در حقیقت در مدینه نوعی تسامح مذهبی و در مکه تعصب وجود داشت. قبایل قریش از تیره عدنانی ( عرب شمالی) بودند و قبایل ساکن در مدینه از تیره ی عرب جنوبی (قحطانی) به شمار می آمدند و از قدیم بین این دو تیره ی شمالی و جنوبی بر سر تسخیر مکه اختلاف بود. تنها در مدینه دو قبیله ی نیرومند جنوبی یعنی اوس و خزرج با یهودیان ساکن در اطراف مدینه اختلاف داشتند. یهودیان می گفتند به زودی از بین ما پیامبری برانگیخته خواهد شد که ما از او پیروی خواهیم نمود و شما را چون عاد و ثمود از میان بر خواهیم داشت (16). و این خود انگیزه ی دیگری بود که اوس و خزرج را به پیامبر مکی متمایل می نمود. البته باید افزود که اهالی یثرب به علت مجاورت با یهودیان دارای افکار ضعیفتری نسبت به مردم مکه در امر بت پرستی بودند. (17) از اینجا توانایی و استعداد پیامبراسلام (ص) در انتخاب چنین شهری- که به شدت با مکه متفاوت بود و مخالفتهایی نیز با آن می شد - روشنتر می شود. انتخابی که شایستگی و کمال آن کمی بعد در نبردهای بین دو شهر که در واقع جنگ بین دو عقیده ی حق و باطل بود به ظهور رسید.
نخستین اقدام سودمند پیامبر(ص) پس از ورود به مدینه، بستن پیمان دوستی میان مسلمین مکه و مسلمانان مدینه بود، چون تا آن تاریخ میان اهل مکه و مدینه رقابت و خصومت شدت داشت. پیامبر (ص) این دشمنی را برطرف نمود بنا به نوشته ی ابن هشام مطابق این پیمان نامه، مسلمین مکه (مهاجر) و مسلمین مدینه (انصار) اعتراف نمودند که هر دو تابع یک فکر و یک عقیده هستند و آنگاه پیامبر (ص) بین آنها عقد برادری بست و این نخستین شالوده ی اتحاد اسلام بود که از طرف پیامبر (ص) طرح شد. شمار مسلمین در آن روز از صد نفر تجاوز نمی کرد و بلکه به صد هم نمی رسید، اما همان عده ی کم، احکام مهم اسلام نظیر نماز، روزه، زکات و غیره را اجرا می کردند و با این اقدام به آیین اسلام رسمیت و اهمیت می دادند. کم کم عده ای از بزرگان مدینه به اسلام در آمدند و اسلام آنان سبب تقویت جامعه ی کوچک مسلمین شد (18).

مسلمین مدینه درگیر غزوات و سریه ها

تغییر قبله در مسجد بنی سلمه در هنگام نماز ظهر در شانزدهمین ماه پس از هجرت در شهر مدینه (19) سبب ساز تغییرات عمده ای در ساختار سیاسی - نظامی جامعه ی مسلمین گردید. این تغییرات شامل برخورد با یهودیان- که خود به قبایل متعددی تقسیم شده بودند - پیدایش منافقین مدینه و ‌آنگاه درگیری با مکه گردید که به طور مشخص آینده ی دهساله ی اسلام را در مدینه و در زمان پیامبر (ص) به تصویر می کشد.
برخورد اسلام با یهودیان بنی قَینُقاع در سال دوم، بنی نضیر در سال چهارم و بنی قریظه در سال پنجم و یهودیان خیبر در سال هفتم هجری، بیانگر استراتژی تازه ی نظامی رسول الله (ص) بود که در آن هم نقش برتری طلبی دینی- نژادی یهودیت نسبت به اسلام و ادعاهای نظامی این قوم در کنار رشد نهال تازه رسته ی اسلامی نفی می گردید و هم به طور عملی نشان داده می شد که برتری اعتقادی و نظامی مسلمین در شهر مدینه به دین یهود به عنوان یک آیین دست نشانده و درجه دوم و مردمی عموماً خیانت پیشه، با آیات تحریف شده ی تورات می نگرد.
عزم پیامبر (ص) در یثرب و در شروع کار بر آن بود که جامعه ای تازه بسازد، جامعه ای نمونه، عاری از جاهلیت و منزه از مفاسد اجتماعی حیات قریش و مکه. تأسیس چنین جامعه ای با عادات و رسوم گذشته ناسازگار بود و دشواریهای بسیاری نیز داشت (20). به طور طبیعی طرح چنین جامعه ای نه خیانت یهود را می توانست تحمل نماید و نه نفاق منافقین همیار و هوادار ارتجاع مکیان و نه کفر و شرک نیروهای متجاوز شهر مکه و نه عدم وفاداری اعراب بادیه را. لذا یگانه چاره ای که باقی می ماند و همیشه به عنوان آخرین راه حل- مگر در موارد استثنایی- مورد تصویب و اجرا قرار می گرفت، جنگ بود و این مورد تقریباً بقایای عصر مدنی پیامبر (ص) را در ارتباط با یهودیان، منافقین، اعراب صحرا و ارتجاع مکه در طول ده سال بعد آن به خوبی نشان می دهد. زندگی پیامبراسلام (ص) در دوران مدنی یک زندگی نظامی بود.
غزوات و سرایایی که در مدت ده سال باقی مانده از عمر پیامبر (ص) در مدینه و خارج آن رخ می داد مسلمین را به تدریج جنگ آزموده کرد و روحیه ی نظامی آنان را به ویژه در فتوحات اولیه در کنار پیامبر (ص) بالا می برد و آنها آموختند که جنگ (‌جهاد) در راه خدا حتی اگر به پیروزی دنیوی هم منجر نگردد، پیروزی معنوی را به همراه خواهد داشت.
پیامبر اسلام (ص) به وحدت می اندیشید و وحدت قبایل متفرق که پیوسته بر هم می تاختند و با غارتگری زیست می نمودند و وحدت بدون توسعه که امکان پذیر نبود و در چنین محتوایی است که مفهوم جهاد شکل می گیرد. (21) شیوه هایی که پیامبراسلام (ص) در جنگ خویش به کار می گرفت و ابتکارها و ابداعهای نظامی که به شکل پدیده های تازه ای از تاکتیک در عربستان شناخته شد بعدها در فتوحات مورد توجه و اقتباس سرداران اسلام قرار گرفت و سبب ساز موفقیتهای بعدی مسلمین در پیروزیها و اداره ی سرزمین های به دست آمده گردید. در واقع پیامبر (ص) به مدیریت نظامی مفهوم تازه ای بخشید و آن را با علم (‌ابتکار) همراه ساخت. مقوله ای که عربها قبل از وی با آن مأنوس و آشنا نبودند. در واقع جنگهای مسلمین برای ارضای تمایلات شخصی و یا تعصبهای کورکورانه انجام نمی گرفت و با روش هرج و مرج و جنگ و گریز بدون نقشه ی منظم همراه نبود. آمادگی رزمی، نقش فرماندهی در قلب صفوف، اعزام جاسوسان برای به دست آوردن اطلاعات از دشمن و ابتکار جنگ روانی که در قلوب دشمن رعب و وحشت ایجاد می کرد و آنها را بدون مقاومت وادار به تسلیم می نمود- آنچنان که در رمضان سال هشتم در فتح مکه انجام گرفت- استفاده از جنگ بازدارنده و پیشی گرفتن بر دشمن آماده، بهره برداری از جنگ برق آسا که شالوده ی آن بر سرعت، زمان کوتاه، یورش ناگهانی و سریه استوار بود. روش جنگ انقلابی همگانی که مسلمین را از زن و مرد در یک صف قرار می داد و رحمت بر دشمن مغلوب نشانه های تازه ای از روابط نظامی در جهان قدیم به شمار می آمد.
پیامبر مکرم اسلام (ص) روشهایی داشت که همیشه در تمامی میدانهای نبرد با دشمن مورد استفاده قرار می داد. این روشها عبارت بودند از: ایجاد سهولت در حرکت، انجام سریه، یورش ناگهانی بر دشمن همراه با استتار و بهره گیری از زمان و مکان مناسب و فرماندهی شایسته برای هر مأموریت، در این موارد هیچ گونه سستی و یا کوتاهی در او راهی نداشت. (22)

پیروزی بر احزاب، آغاز دستیابی به مکه

سازش مشرکان مکه با یهودیان مدینه و بادیه نشینان مزدور، اسلام و مدینه را به خطر می افکند و این نکته سبب شد که در سال دوم هجرت حکم جهاد آمد و به دنبال آن غزوات بود (23). در آغاز سال پنجم هجرت- کمی قبل از نبرد احزاب- موضع اسلام در مدینه یک موضع پدافندی بود، به این ترتیب که غزوات و سریه هایی که واقع می شد بیشتر در جهت دفاع از موجودیت اسلام در حوزه مدینه بود و گهگاه سریه هایی هم به وجود می آمد که عامل عمده ی آن حملات بدویان صحراگرد به سفیران پیامبر (ص) و قاریان قرآن بود که برای اشاعه و گسترش آیین به درون صحرای عربستان فرو می رفتند و در حقیقت پیش از نبرد احزاب، پیامبر (ص) در صدد تبلیغات اسلامی در مکه برنیامده بود.
در شوال سال پنجم غزوه خندق که غزوه ی احزاب هم نامیده می شود رخ داد (24). و عوامل آن هم ترکیبی بود از یهودیان تبعید شده ی بنی نضیر که در خیبر مسکن گرفته بودند و تحریک قریش و قبیله ی بنی غطفان از طرف آنان علیه مسلمین مدینه. این نبرد که پانزده روز به طول انجامید و طی آن مدینه محاصره شد، با پیروزی اسلام به پایان رسید. واقعه ی خندق طلیعه ی پیروزی نهایی اسلام بود و پیامبر (ص) در بازگشت از نبرد فرمود:« الان نفزهم و لا یفزونا» (25)
غزوه ی خندق به طور قطع به عملیات تعرضی و تهاجمی مکه علیه اسلام پایان داد و احزاب آخرین توانایی مکه علیه اسلام به شمار آمد. به علاوه با نبردی که پیامبر (ص) بلافاصله پس از پیروزی در خندق علیه یهودیان بنی قریظه - به علت عهدشکنی آنان- انجام داد، مدینه از یهودیان خالی شد و این شهر از حالت دفاعی به حالت تعرضی علیه مکه تغییر جهت داد. سال بعد (ششم هجری) پیامبر (ص) به پادشاهان آن روز جهان نامه ها نگاشت و آنها را به پذیرفتن اسلام فراخواند و آنگاه دسته ای از سپاهیان اسلام برای جنگ با رومیان به طرف شام رهسپار شدند و در دهکده ای به نام موته از توابع حوران (شام) با پیش قراولان روم به نبرد پرداختند و این نخستین نبرد روم و عرب می باشد. (26) پیروزی بر احزاب مقدمات صلح حدیبیه ( سال ششم هجری) و جهش بزرگ نیروهای مسلمان را علیه بزرگترین پایگاه یهود (خیبر) در سال هفتم هجری سازماندهی نمود و آغازگر حمله و پیروزی شگفت آور پیامبراسلام (ص) بر مکه گردید ( رمضان سال هشتم هجری).
پس از فتح مکه پیامبر (ص) فقط پانزده روز از فتح این شهر بهره ور شد چه مقارن این احوال ابرهای تیره در نقطه ی دیگری از افق عربستان پدیدار گردید. اتحاد قبایل بنی ثقیف ( ساکنین شهر طائف در جنوب مکه) با قبایل صحراگرد عرب هوازن واقع در نجده با سپاهی بالغ بر سی هزار مرد که تا آن زمان برای اعراب فوق العاده بود در «اوطاس» تمرکز یافتند.
نیروهای اسلام به ناچار با اتحادیه ی هوازن- ثقیف درگیر شدند و نقطه ی درگیری در حنین بود با وجود شکست اولیه ی نیروهای اسلام با پایداری قسمت اصلی لشکر که از مردم مدینه (انصار) تشکیل یافته بودند بسیاری از اعراب متحد به طائف فرار کردند و غنایم بسیاری از خود به جای نهادند و پیامبر (ص) با تقسیم آنها بین پیروان جدید خود ( مردم مکه) از آنان دلجویی نمود (27).
کمی بعد پیامبر (ص) به محاصره ی طائف پرداخت ولی به علت مقاومت شدید بنی ثقیف پس از سه هفته از محاصره چشم پوشید و به مدینه بازگشت.
در سال نهم هجری قبایل بنی ثقیف پس از آنکه در نتیجه ی فشار مسلمین و محاصره ی مداوم تقریباً به گدایی افتاده بودند تسلیم شدند و نمایندگانی به مدینه فرستادند. پیامبر (ص)‌ مغیرة بن شعبه (یکی از اهالی طائف) را به شکستن بت لات مأمور کرد. از این تاریخ بت پرستی و شرک قدرت معنوی خود را از دست داد و حتی عیسویان شمال عربستان نیز از مذهب خود دست کشیدند ولی کلیسای نجران همچنان به مسیحیت وفادار و پایدار بود. عبدالمسیح و اباالحارث امیر نجران و کشیشهای کلیسای نجران برای مذاکره به مدینه آمدند.
پیامبر (ص) با آنها به مذاکره پرداخت و سرانجام با ایشان به عقد قرادادی اکتفا فرمود و به موجب آن در مقابل پرداخت جزیه ی سنگینی در اجرای اعمال مذهبی خود آزادی حاصل کردند (28).
پیامبر (ص) به سال نهم هجری ( 630م) به تبوک نیرویی فرستاد و بدون جنگ با قبایل یهودی و مسیحی پیمانهایی بست. این سال را سنة الوفود نامیده اند زیرا از راههای دور و نزدیک سفیرانی به مدینه می آمدند تا به پیامبر (ص) اظهار اخلاص و پیوستگی کنند. نمایندگان از عمان دوردست و حضرموت و یمن به حضور پیامبر (ص) می رسیدند و قبایل جنوبی طی، کنده و همدان هم رسولانی فرستادند. به زودی معلوم شد عربستان که هیچ وقت مطیع اراده ی یک نفر نشده بود می خواست به قدرت حضرت محمد (ص) گردن نهد و زیر پرچم توحید درآید. بت پرستی عرب در قبال عقیده ی عالیتر و ناظم اخلاقی کاملتر و شریف تری تسلیم شده بود (29).

عروج سیاسی- ایدئولوژیک اسلام

حضرت محمد (ص) در اوج قدرت چنان می زیست که در ایام ناتوانی زیسته بود. زندگیش ساده و بی ریا بود. در خانه ای گلین، چون خانه ی دیگران، می زیست و غالباً لباس خویش را خود وصله می زد. هرکس که مایل بود هروقت می توانست او را ببیند. رفتار روزانه ی او چه در مسائل مهم و چه در کارهای خرد، سُنتی شده است که به روزگار ما میلیونها مردم با دقت تمام آن را پیروی و رعایت می کنند و باید اذعان داشت که در هیچ یک از اقوام اتفاق نیفتاده است که یکی را چون محمد (ص) نمونه ی کامل انسان بشمارند و همه ی اعمال او را به دقت تقلید کنند.
پیامبراسلام (ص) از مسلمین اولیه، دینی در مدینه پدیدار ساخت و نخستین دولت بزرگ اسلام را سازماندهی و رهبری کرد. این اجتماع تازه ی مهاجر و انصار که براساس دین تشکیل شد، « امت خدا» را به وجود آورد و این نخستین بار بود که در عربستان یک سازمان اجتماعی پدید می آمد که اساس آن بر وحدت عقیده و دین استوار بود و نه بر خون و نسب. دولت نمودار و مظهر قدرت الهی بود و پیامبر خدا (ص) در همه ی ایام زندگی خود جانشین قانونی خدا و حاکم اعلای زمین بود. بدین سان پیامبر (ص) بجز موقعیت معنوی از همه ی قدرت های ظاهری که هر رئیس دولتی دارد نیز برخوردار بود. افراد اجتماع نو با انصراف نظر از انساب قبایلی و وابستگی های قبلی همگی لااقل از لحاظ نظری برادر بودند. سخنان پیامبر (ص) در خطبه ی معروف حجة الوداع چنین بود:« ای مردم سخن مرا بشنوید و بفهمید، بدانید که هر مسلمانی برادر مسلمان دیگر است و مسلمین برادرند. برای هیچ کس از مال برادرش جز آنچه به رضای خاطر دهد حلال نیست»(30).
و بدین سان رابطه ای جدید یعنی رابطه ی ایمان جانشین قویترین روابط نسب و قرابت یعنی رابطه ی قبایلی شد. در اجتماع نوین طبقه بندی مراتب و مناصب- چنانکه در دستگاه پاپ مرسوم است- موجود نبود. مسجد مجمع عمومی و جایگاه تمرین سربازی و نیز محل عبادت بود. امام نماز، سردار سپاه مؤمنانی بود که برای حمایت دین خویش در برابر بیگانگان و دشمنان به هم پیوسته بودند. حکومت دین اسلام از مدینه بسط یافت و به همه ی عربستان رسید و بعد قسمت اعظم آسیای مرکزی و شمال افریقا را فراگرفت. اجتماع مدینه تصویر کوچکی از اجتماع اسلامی دوران بعد بود.
حضرت محمد (ص) در مدتی کوتاه از مایه ی نومیدی زای قومی که پیش از آن هرگز به هم نپیوسته بودند و در سرزمینی مهجور و ناشناخته دینی بنیاد نهاد که دین مسیح و یهود را از سرزمینهای وسیع راند و جای آن را گرفت و هنوز گروهی عظیم از نژاد بشری پیرو آنند و نیز پایه ی امپراتوری بزرگی را استوار کرد که به زودی آبادترین نواحی دنیای متمدن آن روزگار در محدوده ی وسیع آن جای گرفت.
با رحلت پیامبر (ص) رهبری جهان اسلام در سقیفه ی بنی ساعده برعهده ی ابوبکر بن ابی قحافه افتاد و این در حالی بود که با وجود شایستگی های علی بن ابی طالب (ع) و سفارشات مؤکد پیامبر (ص) درباره ی جانشینی ایشان، انصار و مهاجران هر دو خلافت بنی هاشم را مایه ی خشم و رنجش عرب می پنداشتند و شاید در حقیقت، به زعم آنان، برای حفظ وحدت و اتفاق اعراب بوده است که خلافت حضرت علی (ع) را قربانی کرده اند (31). اما در عمل وحدتی به وجود نیامد چون خلافت ابوبکر از اولین روزها مواجه شد با ارتداد عرب (32)، ارتداد کسانی که ادای زکات را نوعی باج به مدینه تلقی می کردند. این مسأله جریان مدینه و خلافت را تهدید می کرد زیرا در آن هم ادعاهای دینی مطرح بود و هم اغراض سیاسی و به دنبال آن پیامبران دروغین. اما ابوبکر با کمک خالدبن ولید بر همه ی مشکلات توفیق یافت و با خشونتی که در دفع اهل ردّه نشان داده شد اعراب متوجه شدند که اسلام دیگر راه بازگشت به عهد جاهلی را بر آنها فروبسته است (33*).
پس از سرکوب اهل ردّه، نیروهایی برای بسط فتوحات و نشر دعوت اسلام به جانب شام و عراق روانه شدند و « اول کس که میان عرب و عجم حرب آغاز کرد و سر به خلاف و خصومت نهاد مثنی بن حارثه شیبانی بود» (34). ولی تسلط بر ایران ساسانی راهی بود که ابوبکر آن را به پایان نبرد و بعد از دو سال خلافت وفات یافت ( جمادی الاخره سنه ی 13 هجرت) ‌و جانشینی که خود، او را تعیین نموده بود (عمربن خطاب) کار فتوحات را دنبال کرد.
اینک عربستان مسلمان برای رسیدن به قله های فتح آمادگی کاملی از خود نشان می داد.

پی‌نوشت‌ها:

* درباره مفاخر ما خود را به نادانی نزنند که ما نیز به پادافرهی سخت تر کیفرشان دهیم. شعر از ابوالاسود عمروبن کلثوم بن مالک التغلبی ( اواخر قرن ششم میلادی)، ن.ک: معلقات سبع، ترجمه ی عبدالمحمد آیتی، چاپ سوم،‌ انتشارات سروش،‌ تهران 1371، ص 88.
** عضو هیأت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان
1. تاریخ جاهلیت ( جزیرة العرب پیش از اسلام)، صادق آئینه وند، مؤسسه ی آموزش و پژوهش امام خمینی(ره)، قم، 1374، ص 10.
2. بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، شکری الالوسی (البغدادی). دارالکتب العلمیه، الجزء الاول، بیروت، لبنان، بی تا،‌ ص 15، همچنین ن.ک. پرتو اسلام ( ترجمه ی کتاب فجر اسلام)عباس خلیلی، ج1، چاپ 3، نشر اقبال، تهران، 1358، ص 24.
3. جاهلیت و اسلام، استاد علامه یحیی نوری، مجمع معارف اسلامی، چاپ ششم، تهران، 1349، ص 380.
4. تاریخ دول و ملل اسلامی، کارل بروکلمان، ترجمه ی هادی جزایری، نشر کتاب، تهران 1346، ص 14.
5. جاهلیت و اسلام، پیشین، ‌ص 251.
6. مکه شهری است که پیامبر (ص) در آن متولد شد، بطلیموس آن را ماکورایا (macoraea)می خواند. ن.ک به تاریخ دول و ملل اسلامی، کارل بروکلمان، ص 20.
7. تاریخ دول و ملل اسلامی، پیشین، ص 4.
8. تاریخ کامل، عزالدین ابن اثیر، ترجمه ی محمدحسین روحانی، نشر اساطیر، ‌ج2، تهران، 1374، ص 827.
9. تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ترجمه ی علی جواهر کلام، امیرکبیر، چاپ هشتم، تهران 1375، ص 15.
10. تاریخ کامل، پیشین، ‌ص 828 (پاورقی).
11. بامداد اسلام، عبدالحسین زرین کوب، امیرکبیر، چاپ چهارم، تهران، 1356، ص 10.
12. بامداد اسلام، پیشین، ص 19 و همچنین ن.ک. معلقات سبع، مقدمه.
13. تاریخ دول و ملل اسلامی، پیشین، ص 22.
14. تاریخ تحلیلی اسلام، سید جعفر شهیدی، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ ششم، تهران، 1365، ص 27.
15. تاریخ تحلیلی اسلام،‌ پیشین، ص 49.
16. تاریخ کامل، پیشین، ج2، ص 919.
17. تاریخ سیاسی اسلام، حسن ابراهیم حسن، ترجمه ی ابوالقاسم پاینده، نشر جاویدان، چاپ ششم، تهران، 1366، ص 92.
18. تاریخ تمدن اسلام، پیشین، ص 32.
19. تاریخ اسلام، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1367، ص 86.
20. بامداد اسلام، پیشین، ص 31.
21. اسپانیای اسلامی، ویلیام مونتگمری وات، ترجمه ی محمدعلی طالقانی، نشر یلدا، تهران، 1359، ص 3.
22. مدیریت نظامی در نبردهای پیامبر (ص)، ضاهروتر، ترجمه ی اصغر قائدان، نشر حدید، چاپ اول، تهران، 1374، ص 24-29.
23. بامداد اسلام، پیشین، ص 46.
24. تاریخ اسلام، پیشین، ص 98.
25. تاریخ اسلام، پیشین، ص 100.
26. تاریخ تمدن اسلام، پیشین، ص 37.
27. تاریخ دول و ملل اسلامی، پیشین، ص 45.
28. تاریخ دول و ملل اسلامی، پیشین، ص 46.
29. تاریخ عرب، فیلیپ خلیل هتی، ترجمه ی ابوالقاسم پاینده، نشر آگاه، چاپ دوم، تهران، 1366 ص 151.
30. تاریخ عرب، پیشین ص 153، با ابن هشام و ابن واقدی مقایسه شود.
31. بامداد اسلام، پیشین، ص 70، عجیب است که حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده این موضوع را مسکوت گذارده است. - تاریخ گزیده، حمدالله مستوفی، به اهتمام عبدالحسین نوایی، امیرکبیر، تهران 1362، ص 128.
32. فتوح البلدان، احمد بن یحیی بن جابر بلاذری،‌ ترجمه ی محمد متوکل، ‌نشر نقره، چاپ دوم، تهران، 1367، ص 136.
33. الفتوح، ابن اعثم کوفی، ترجمه ی محمد بن احمد مستوفی هروی، علمی و فرهنگی، چاپ دوم، تهران، 1374، ص 46.
*ابوبکر می خواست هم دنیای« الله» خدای یگانه را از لوث شرک و تثلیث و ثنویگری پاک نماید و هم اعراب بیکار و گرسنه را در یک جهاد مقدس «متحد» نگه دارد. ن.ک. فتوح البلدان. بلاذری، ص 136.
34. تاریخ مردم ایران، عبدالحسین زرین کوب، امیرکبیر، تهران، 1368، ج1، ص 531.

منبع مقاله : نشریه ی فرهنگ اصفهان، شماره ی 7 و8، بهار و تابستان 1377.